غول آفتابه 😂😂😂
یه روز یه نفر توی بیابون گم شده بوده ... یه آفتابه پیدا میکنه. هیچی دیگه توهم زده بوده بیچاره فک میکنه چراغ جادو هست!
دست میکشه روش ...
یه دود از آفتابه میاد بیرون شکل یه غول میشه. میگه دو تا آرزوت رو سریع تر بگو باید برم کار دارم.
یارو هم ذوق زده میشه میگه یه خونه میخوام و یه ماشین که تا اونجا برم! چیز خاصی نمیخوام... راستی آب داری همرات؟ تشنمه
غوله بهش میگه: آهای آروم تر... من اگه یه خونه و ماشین داشتم که توی آفتابه زندگی نمیکردم! الان دو سه ساله که اینجا گم شدم!
منم دیگه دارم آهنگساز میشم!
چند روز پیش یه متنی رو توی اینترنت خوندم:
آموزش آهنگسازی با fl studio
منم کنجکاو شدم و کلیک کردم! بعدش هم نرم افزار رو دانلود کردم و...
خلاصه الان بعد از 3 جلسه خواستم اولین آهنگ چند ثانیه ای خودم رو براتون اجرا کنم:
آهنگش زیاد جالب نشد ولی دیگه شما به بزرگی خودتون ببخشید!
دانلود این آهنگ چند ثانیه ای
حجم: 1.27 مگابایت
سخت ترین اثبات دنیا!
دیروز مامان بزرگم اومد خونمون. قرار بود شب بمونه.
شب اون قدر خر و پف میکرد که نتونستم بخوابم!
ولی صبح که شد! به یه کشف باور نکردنی رسیدم!
کشف من این بود:
جداً تا حالا دقت کردین؟
اثبات کردن اینکه کسی خر و پف میکنه از اثبات قتل سخت تره!
😐🤔🙄🤨 مامان من 😐🤔🙄🤨
از مامانم می پرسم: زردچوبه ها کجاست؟
میگه: همونجاست دیگه!
میگم: پیدا نمیکنم ... کجا رو میگی؟
-همونجا.
-میشه بهم بگی همونجا کجاست؟
-همونجا رو میگم! توی آشپزخونه.
-دقیقا کجای آشپزخونه؟
-همونجا دیگه...
-مامان میگم کجا؟؟؟
-چند بار می پرسی! ده بار بهت گفتم زردچوبه ها اونجاست! توی آشپزخونه... اگه گذاشتی من به کارام برسم!
من توی اون لحظه:
مامانم توی همون لحظه:
همه ی مامانا اینجورین یا فقط مامان من اینجوری هست؟!
بروبچ بیانی! کسی اینجا نیست؟!
پـــ... پرت شدم روی شن ها
امروز داشتم چند تا پـــ ن ــپ میخوندم!
گفتم این یکی رو براتون تعریف کنم باهم بخندیم!
هفته پیش رفته بودیم کلوت های شهداد
من بد جور خوردم زمین!
توی گوشیم پر از شن شد.... هیچی دیگه. بردمش پیش تعمیرکار.
میگه: اوردی واسه تعمیر؟
گفتم: پــ....
- بی ادب! برو بیرون... از سنت خجالت بکش!
گفتم: نه به خدا.... میخواستم بگم پرت شدم روی شن ها! فکر کنم گوشیم توش شن رفته روشن نمیشه...
میگه: ببخشید! این جوونا خیلی بی تربیتن... البته شما اینجوری نیستین... میان به من پیرمرد میگن پ ن پ مسخره میکنن میرن!
میگم: آره .... خیلی زشته واقعا!!!
گفت: خب... پس خراب شده دیگه؟
گفتم: پــــ ن پـــ . اوردم نصیحتش کنی اینقد خاک نخوره! براش ضرر داره!
نفهمیدم چرا بیرونم کرد ... چیز بدی گفتم؟!
جدی اگه میخواین واسه عید یه جا برین بیاین کرمون!
اینقد حال میده با موتور چهار چرخ رو شن های کلوت ها دستی بکشی!
نظر یادتون نره!
سوتی من!
من و پسر خاله هام و پسر دایی هام و پسر عموهام و دوستام و خلاصه تقریبا تموم بروبچ فامیلمون با ایمیل در ارتباط هستیم. و هر هفته حداقل یه بار سر میزنیم و ایمیل هامون رو میخونیم!
یه روز من واسه دخترخاله ام اومدم کلاس بذارم...و بنویسم:
salam, khoobi?
سلام,خوبی؟
دستم خورد روی کلید " A " صفحه کلید و نوشتم:
asalam, khoobi?
عسلم,خوبی؟
هیچی دیگه ... از اون روز پسرای فامیل میگن: ایشالله به پای هم پیر بشین...
من باید چکار کنم از دستشون؟
توی نظر های همین مطلب بگین!
یه وقتایی...
یه وقتایی دلم میخواد...
یکی از پشت سر چشمام رو بگیره... بگه : «اگه گفتی من کیم؟»
منم آروم دستاشو بگیرم و بگم:
هر کی هستی بمون... فقط بمون که خیلی تنهام ...
خیلی تنهام.
میدونی! تنهایی یعنی وقتی میدونی هست... ولی نمیدونی کجاست...
یعنی وقتی میدونی هست... ولی نمیدونی کی میاد...
شایدم اصلا نیاد... یا شاید...
یعنی وقتی میدونی هست... ولی میدونی که واسه تو نیست...
چرا فک میکنین من تازه کارم؟
باورتون نمیشه اگه بگم توی این چند روز بیش تر از 20 تا نظر بهم داده بودن راجب به اینکه:
میخوای بهت کمک کنم ...
به نظر میاد تازه کار باشی...
باید هر روز 10 تا مطلب داشته باشی تا بتونی بازدید کننده جذب کنی...
و از این حرف ها!
بابا جان من الان دو سه سالی میشه که توی بلاگ وب دارم... تقریبا همه میشناسن منو! :
1000 تا دنبال کننده و چند هزار بازدید:
اسم وب دیگه ام هست!
نمیگم نیازی به کمکتون ندارم! ولی لطفا مثل تازه وارد ها باهام حرف نزنین!
در ضمن... ممنون میشم که دنبالم کنین!
با تبادل لینک هم موافقم!
آسانسور لعنتی!
خودمم باورم نمیشه!
امروز توی آسانسور بودم... یه آقایی اومد تو. گفت : سلام. خوبی؟
منم متعجب ... گفتم : الحمدلله.
یارو یه جوری نگام کرد. خوب که نگاه کردم... دیدم هندزفری توی گوش هاش هست!
منم دیگه رنگم پریده بود و ضایع شده بودم :(
برای اینکه از این بدتر نشه سریع گفتم : الحمدلله. الحمدلله. الحمدلله. الحمدلله....
الکی مثلا من خیلی ذکر میگم!
خخخ...
شما بودید چکار می کردید؟
توی بخش نظر ها بهم بگید!
کشف عجیب!
آیا میدانستید که انسان به اندازه تعداد مژه هایش عمر می کند؟
.
.
.
.
.
.
چه جالب! منم نمیدونستم...
از خودم در اوردم! خخخ...
:)
(:
یه بار امتحان کنید!
همین امروز داشتم وب گردی میکردم!
به این مطلب برخوردم:
کاری آسون که هرگز نمیتونید انجام بدید!
بقیه ش رو توی ادامه مطلب میگم!
گاهی قدم بزن!
گاهی قدم بزن!
آرام آرام در کوچه خیال خود... گام بردار و قدم بزن، بگذار باد صورتت را نوازش کند و روحت را جلا دهد!
دستت را به سوی رود خلاقیت ببر... بی پروا قلم را بردار و در رود بنویس...
از هر چیز که دلت میخواهد...
از عشق...
صمیمیت...
یا دوستی...
معما : یه بار... یه نفر...
یه بار... توی یه روز سرد و بارونی... درحالی که زمین خیس بود... یه نفر... با کفش های پاره شده... که نوکش سوراخ بود...
اومد سمتم...لباس هاش گلی بود... چترش شکسته بود و مثل موش آبکشیده شده بود...
نزدیک تر شد... صدای قدم هاش توی چاله چوله های خیابون، یه ترسی توی وجودم انداخت...
خواستم فرار کنم! ولی نشد ... گفتم میکنه دنبالم و منم که نمیتونم سریع بدوم...
تو همین فکرها بودم که یهو یه صدایی به گوشم خورد... نفهمیدم چی گفت ولی از ترس داد زدم و فرار کردم!
دیدم دوید دنبالم... سرعتم رو بیشتر کردم... توی کوچه ها هی می پیچیدم... دست خودم نبود...
به یه کوچه بن بست رسیدم.... رفتم و چسبیدم به دیوار... داد زدم و گفتم: چی از جونم میخوای؟
یه چیزی گفت که هیچ وقت فراموش نمیکنم!
بهم گفت: ...............
به نظر شما چی بهم گفته؟
توی نظر های همین مطلب بگین!
زندگی ما آدما...
خیلی خیلی داره تکراری میشه...
مثل یه ربات،
برای فرار از این دنیای تکراری من به این دنیای مجازی پناه اوردم!
امیدوارم خوشتون بیاد!
نظر یادتون نره!
بکوب لایکو!
******
منو توی اینستاگرام دنبال کنبن لطفا! :
http://instagram.com/mahdiaskarpoor1383
دستهبندی
-
درباره من
(۴۴)-
عکس های من
(۳) -
فانتزی های من!
(۳۰)-
شاعرانه های من
(۲) -
معما و بازی
(۳)
-
-
آهنگ های من
(۳)
-
-
چرا واقعا؟
(۲۱) -
پیام های موقتی
(۱)