معما : یه بار... یه نفر...

یه بار... توی یه روز سرد و بارونی... درحالی که زمین خیس بود... یه نفر... با کفش های پاره شده... که نوکش سوراخ بود...

اومد سمتم...لباس هاش گلی بود... چترش شکسته بود و مثل موش آبکشیده شده بود...

نزدیک تر شد... صدای قدم هاش توی چاله چوله های خیابون، یه ترسی توی وجودم انداخت...

خواستم فرار کنم! ولی نشد ... گفتم میکنه دنبالم و منم که نمیتونم سریع بدوم...

تو همین فکرها بودم که یهو یه صدایی به گوشم خورد... نفهمیدم چی گفت ولی از ترس داد زدم و فرار کردم!

دیدم دوید دنبالم... سرعتم رو بیشتر کردم... توی کوچه ها هی می پیچیدم... دست خودم نبود...

به یه کوچه بن بست رسیدم.... رفتم و چسبیدم به دیوار... داد زدم و گفتم: چی از جونم میخوای؟

یه چیزی گفت که هیچ وقت فراموش نمیکنم!

بهم گفت: ...............


به نظر شما چی بهم گفته؟

توی نظر های همین مطلب بگین!

ادامه مطلب
۲ ۰ ۳ دیدگاه

من و نیمکت تنهایی هام!

من و یه نیمکت توی پارک! یهویـــیsmiley

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

شما بگید چطوری؟

نمیدونم چطوری باید این روزا توی خیابونا راه برم angel


جلو رو که نگاه میکنی ، کلی پ...لنــگ میبینی (همون داف خودمون wink)

که موهاشون آدم رو تحریک میکنهsurprise

پایین رو که نگاه کنی، ساپورت های تنگ...devil

بد جوری تو فکر میریcheeky


بالا رو هم که ببینی... آسمونه و هیچ چیزی نمی بینی...smiley

ولی یهو میخوری بهشون و بدتر میشه!heartkiss


شما بگید من چکار کنم!

ادامه مطلب
۱ ۰ ۴ دیدگاه

دلم گرفته! :(

امروز اصن حال هیچی رو ندارم!

دلم میواد تنها باشم... دراز بکشم و توی آسمون خیال، بی پروا قدم بزنم!

اما...

مگر میشود بی توحتی یک لحظه را سپری کنم... مگر میشود تو باشی و من چیزی دیگر بخواهم؟؟؟

محبوب من...

بگو که تو هم به من فکر میکنی... بگو مرا بیش از پیش دوست داری و در خیال خود مرا تصور میکنی...

***************

فضا دیگه داره خیلی احساساتی میشه! بهتره زود تر تمومش کنم...خخخ

ادامه مطلب
۲ ۰ ۴ دیدگاه

روزای بچگی

لطفا تا آخر بخونید...heart

 

دلم واسه روزای بچگیم تنگ شده...

 اینم یه شعر فی البداهه از خودم!laugh

 

چه خوب بود روزای بچگی / چه خوب میگذشت اون روزا زندگیblush

بازی میکردیم اتل متل / واسه درسی نمیزدیم ما ها مثلwink

واسمون درس مهم نبود / حفظ میکردیم فقط شعر و سرودlaugh

بازی میکردیم بازی های خوب / منچ یا هفت سنگ، با یه دونه توپcheeky

شاد میشدیم با شکلات / با یه تیله یا یه آبنباتsurprise

واسه ما نموند ثانیه ای وقت / ولی ای کاش که وقت هم دیر تر می رفتindecision

خیلی زود ثانیه ها گذشت... / آخه زمونه ام نیست، قابل برگشتsad

چه خوب بود روزای بچگی / حالا هم که رسیدم کلاس هشتcool

(البته این شعر مال سال قبل هست! امسال من نهمی هستمsmiley)

 

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

سنگ قبر :)

این روزا همه توی اینستاگرام عکس خودشون رو میزارن...

زیرش یه شعر هم مینوسن...

یکی نیست بگه لامصب اینستاگرامه، سنگ قبر نیست که!

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

جلسه امتحان

امروز سر جلسه امتحان، یهو معلم برگه رو از زیر دست یکی از دوستان (اسمشو نمیبرم) کشید!

معلم: بلند شو برو بیرون!angry

دوستم: من که تقلب نکردم...چرا برم بیرون؟crying

معلم: تقلب نکردی... ولی انگیزه اش رو داشتی که!devillaughcheeky

...

خلاصه من که قانع شدم! شما چی؟

ادامه مطلب
۱ ۱ ۰ دیدگاه

قرص جوشان؟

یکی از فانتزی های بچگی ام این بود که:

اگه قرص جوشان بندازی توی تنگ ماهی قرمز، خونه ی ماهی ها نارنجی و خوشگل تر میشه!

یادمه هر سال مامانم ماهی قرمز رو از دستم قایم میکرد و نمیذاشت خونه ماهی ها رو تزیین کنم!

 

کار بدی میکردم عایا؟

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

مرگ بر ولنتاین :(

ولنتاین... ولنتاین...

مرگ به نیرنگ تو


پول جوانان ما

میچکد از چنگ تو!

ادامه مطلب
۱ ۰ ۱ دیدگاه

وصیت خلاقانه من

میخوام یه وصیت کنم crying

بعد از مرگم...

یه LCD بذارین بالای قبرم پست های اینستاگرام منو پخش کنه!

بعد همه بیان دوبار بزنن روش که واسم صواب ارسال شه!!!

هر کسی خواست فالو کنه یه فاتحه بخونه...

 

خخخ ... قربون خودم برم! مخترع کی بودم من؟؟؟

ادامه مطلب
۱ ۰ ۲ دیدگاه

آهنگ باحال!

نمیدونم چرا... ولی من از این آهنگ خیلی خوشم میاد...

فک کنم شما هم خوشتون بیاد... بالاخره بنی آدم اعضای یکدیگرند!

 

مجید اصلاحی-نفس

 

 

 

 

دانلود این آهنگ
عنوان: نفس - مجید اصلاحی
حجم: 3.87 مگابایت

ادامه مطلب
۱ ۰ ۲ دیدگاه

زندگی دو چیز به من آموخت...

زندگی دو چیز به من آموخت...

 

اول آنکه: مهم این نیست که زیبا نیستی... زیبا این است که مهم نیستی...

 

دو... دوم .... دوم آن... دوم آنکه... خب...

هرچی از صبح فکر میکنم دومیش یادم نمیادsadsadindecision

 

شما بگید دومیش چی بوده!

ادامه مطلب
۱ ۰ ۱ دیدگاه

پرنسس بابا!

پرنسس بابا!

یه جوری دخترا توی پیج اینستاگرامشون مینویسن:

heartkissپرنسس باباممkissheart

 

 

یه حسی بهم میگه که ما پسرا

دایناسور ننه مونیم!!!smileylaughangel

 

چرا واقعا؟؟؟

 

ممنون میشم به پیج اینستاگرام منم یه سر بزنین و منو دنبال کنین! heartyes

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

جاتون خالی!

چند روز پیش که پنج،شیش روز تعطیل بود... رفتیم ارگ بم! جاتون خالی!

ادامه مطلب
۲ ۰ ۰ دیدگاه

کاش فردا، تعطیل شود!

امروز هم مثل روزای قبل ... همین آرزو تموم ذهنم رو درگیر خودش کرده!

کاش فردا... به خاطر بارش باران و لغزندگی معابر سطح شهر... تعطیل شود!

میدونید... من توی کرمان که یه منطقه ی کویری هست زندگی میکنم...

این جا به طور میانگین... هر 3 سال یکبار برف می باردsad

یعنی هر سه سال یه بار مدرسه ها به این دلیل تعطیل میشه!

 

این بود که دست به دامن بارون شدیم و... هنوز که هنوزه بارون هست...

ولی مشکل از معابر سطح شهره! چرا لغزنده نمیشن؟

واقعا چرا؟؟؟

ادامه مطلب
۲ ۰ ۵ دیدگاه


روبو بوی

زندگی ما آدما...
خیلی خیلی داره تکراری میشه...
مثل یه ربات،
برای فرار از این دنیای تکراری من به این دنیای مجازی پناه اوردم!
امیدوارم خوشتون بیاد!

نظر یادتون نره!
بکوب لایکو!

******

منو توی اینستاگرام دنبال کنبن لطفا! :
http://instagram.com/mahdiaskarpoor1383

آخرین مطلب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها
بایگانی